ویرگول
 دمی وقف، کمی صبر ... غمی هست


[ خانه | پست الکترونيک | ATOM | RSS ]

Monday, December 04, 2006

الف یا الف

آیا؛ ادات پرسش من نیست، آیا؛ خطاب من است!
(یا هذیان ­های یک تب کمی بالاتر از مطلق صفر)
...
خسته شدم بس ­که سوال کردم و بی ­جواب ماند، بگذار این ادات پرسش، این "همیشه ابتدای سوال­ها"، این "اول و آخرش، حرف اول الفبا" ، این "میان­ش، آخرین حرف­ها" ، این "از هرسو، یک آوا" ، این "سه حرفی دونقطه ­ی تک ­معنا" را بردارم از ابتدای همه جمله­ های استفهامی تا به­ حال نفهمیده­ ام. بگذار "آیا" را صفت فاعلی ­اش بخوانم، از مصدر" آمدن"، بن مضارع "آی" به ­انضمام "ا". آیا: آن که می­آید! نه یک­بار، نه دوبار، نه حتی هزاران بار، "آیا"ی من همیشه در آمدن است، مدام دارد می­آید. پیوسته به ­سویم در راه است،
قدم­ هاش از ازل است و تا ابد خواهد بود. "آیا"ی من بی­ وقفه می­آید، چشم را تنگ به مرز زمین و زمان دوخته ­ام، در انتظار آمدن­ش، که می­دانم دارد می­آید! حتی آن­ وقت ­ها که منتظر نبودم، و حتی ­تر آن زمانی که نبودم! آیای من همیشه آمدنی­ست. منتظر "رسیدن"ش نشسته ام، اگر برسد، دیگر "آیا"ی من، "رسا" می­شود، حالا مدام باید برسد، نه یک­بار، نه دوبار، نه حتی هزاران بار، باید همیشه در رسیدن باشد. میرسد و كاش بماند! وقتی ماند، "مانا" می­شود. "مانا"ی من همیشه ميماند؟­­

Labels:


[ 22:11 ] [ ]

October 2006 | November 2006 | December 2006 | January 2007 | March 2007 | April 2007 | May 2007 | July 2007 | August 2007 | September 2007 | October 2007 | November 2007 | January 2008 | June 2008 | July 2008 | August 2008 | September 2008 | October 2008 | November 2008 | December 2008 | February 2009 | March 2009 | April 2009 | May 2009 | June 2009 | July 2009 | August 2009 | September 2009 | November 2009 | December 2009 | January 2010 | February 2010 | March 2010 | May 2010 | July 2010 | September 2010 |