ویرگول
 دمی وقف، کمی صبر ... غمی هست


[ خانه | پست الکترونيک | ATOM | RSS ]

Sunday, August 03, 2008

بی تاب - 13 مرداد
اینجا چقدر برای وسعت حرف های من تنگ است. چقدر سقف اینجا برای قامت بغض های من کوتاه است. زانوهایم درد میکنند، من میخواهم پایم را دراز کنم، از گلیمم هم درازتر. من دیگر نه میخواهم و نه میتوانم خودم را زیر خروارها خاک ِ خنده پنهان کنم. من میخواهم با تلنگری از تو بغضم را بشکنم. پشت سدّ این پلک های کبود که نمی بینی، یک دریای سرخ اشک ایستاده ست. من بیتاب ِ اشک ام. میخواهم فریاد بزنم. و اینجا جای فریاد کشیدن من نیست. اینجا دیگر حتی جای زمزمه های آهسته ی من هم نیست. امشب هوس کرده ام یک جایی که فقط تو باشی تمام نگفتنی هایم را فریاد بزنم. شنیدنی ست. ولی اینجا نه. من اینجا پنهان میشوم. دروغ میگویم. حرف مفت میزنم. تعارف میکنم. لالم انگار. صدایم درنمیآید. اینجا هوا نیست. نفسم به شماره افتاده ست. من یک نفس عمیـــــــــق میخواهم بکشم. آنقدر عمیـــــــــق که بشود دل را بهش زد و رفت و برنگشت. اینجا جای من نیست. کلمه با تمام عظمتش برای من و حرفهام حقیر است. و من لابلای متن های ساکت حیف میشوم. من به جهنم. حیف این شبها نیست همه بی ماه صبح میشوند؟


[ 00:06 ] [ ]

October 2006 | November 2006 | December 2006 | January 2007 | March 2007 | April 2007 | May 2007 | July 2007 | August 2007 | September 2007 | October 2007 | November 2007 | January 2008 | June 2008 | July 2008 | August 2008 | September 2008 | October 2008 | November 2008 | December 2008 | February 2009 | March 2009 | April 2009 | May 2009 | June 2009 | July 2009 | August 2009 | September 2009 | November 2009 | December 2009 | January 2010 | February 2010 | March 2010 | May 2010 | July 2010 | September 2010 |