ویرگول
 دمی وقف، کمی صبر ... غمی هست


[ خانه | پست الکترونيک | ATOM | RSS ]

Wednesday, August 06, 2008

فقط - 16 مرداد
من هنوز هم عاشق دریای طوفانی زندگی ام. عاشق این جزر و مدهای شبانه اش، وقتی ماه به روی موج ها بوسه میزند. من هنوز هم بیتابِ ناآرامی و تلاطم و طغیان ام. زندگی سخت را با همه ی فراز و فرودهاش به از نوع آرام و بی مخاطره اش ترجیح میدهم. من هنوز هم از روزهای بیدردسر بیزارم، و از شب های بی انتظار و اشک. من ابداً تن به یک زندگی ساکت نخواهم داد. آرامش را نمی پسندم. فراغ خاطر مال مثل من آشفته ای نیست. من هنوز هم عاشق بیقراری ام. اما؛
با تمام اینها، نمیدانم چرا چند وقت است دلم، یک شبِ آرام میخواهد. یک شب دور از هیاهو. همانجا لب ساحل دریای زندگی مان که طوفانی ست، بنشینیم. ماه هم پایین نیاید که دریا دچار مدّ شود. تو بگو دریا کمی آرام بگیرد همین یک شب را. دلم بدجوری هوس یک شب آرام کرده ست... فقط همین یک شب، بعد بگو دوباره طغیان کند، موج خودش را به سینه ی صخره های ساحل سنگی بکوبد، ماه هرچقدر دلش خواست پایین بیاید و آب هرچقدر دلش خواست بالا. اصلاٌ ماه برود زیر آب. آب تمام ماه و آسمان شب را بگیرد. تو فقط بگذار یک شب آرام بگیرد این دلی که... من قول میدهم از همین یک شب آرام، آرامش تمام زندگی ام را وام بگیرم. بعد تو دوباره برو طوفان به پا کن. اصلاٌ قیامت کن. همه دنیا را به هم بریز. خیالی نیست. فقط همین یک شب را ..
پ.ن: دلم را یکی شکسته که ...

Labels:


[ 21:09 ] [ ]

October 2006 | November 2006 | December 2006 | January 2007 | March 2007 | April 2007 | May 2007 | July 2007 | August 2007 | September 2007 | October 2007 | November 2007 | January 2008 | June 2008 | July 2008 | August 2008 | September 2008 | October 2008 | November 2008 | December 2008 | February 2009 | March 2009 | April 2009 | May 2009 | June 2009 | July 2009 | August 2009 | September 2009 | November 2009 | December 2009 | January 2010 | February 2010 | March 2010 | May 2010 | July 2010 | September 2010 |