ویرگول
 دمی وقف، کمی صبر ... غمی هست


[ خانه | پست الکترونيک | ATOM | RSS ]

Thursday, July 02, 2009

پيدا كنيدش دوباره - 11 تير

من اعتراف ميكنم كم آوردم. من غلط كردم اگر هزار بار آرزو كردم اي كاش سالهاي جنگ و انقلاب زنده بودم. اگر دلم ميخواسته وسط تظاهرات ها باشم، لابلاي همه ي آن آدمهاي سياه و سفيد توي فيلم هاي خط و خش دار انقلاب. من انكار ميكنم هر اشتياقي را به حضور در هر صحنه اي از جنگ، جبهه، جايي كه بوي خشم بدهد. گيرم به اسم دفاع. گيرم براي نجات. من اعتراف ميكنم بريده ام. من از خدا به خاطر دهه ي شصتي بودنم متشكرم. خدا ميداند كه من تاب متولد پنجاه بودن نداشته ام. حالا هربار كه دهگان سال تولدم را شش بگذارم، خدا را شكر ميكنم كه پنج نيست. كه چهار هم نيست. كاش حتي شش هم نبود. هفت بود مثلن. كه نمي فهميدم اين روزها چه ميگذرد. هشت اگر بود كه تا خود عرش ميرفتم و روي ماه خدا را مي بوسيدم. يادم هم بود آن بالا سلام مصطفي مستور را هم برسانم. بي معرفت نيستم. من فقط كم آورده ام. من اصلن شك كرده ام چيزي آورده باشم! من دلم حالايي كه فرداي همه ي آن ديروزهاي پر حادثه است، يك پناه ميخواهد. خيلي وقت است پيشاني ام روي مهر آرام نميگيرد، نگاهم روي قرآن. دلم "آرام" ميخواهد. ندارد. همين.

Labels:


[ 15:46 ] [ ]

October 2006 | November 2006 | December 2006 | January 2007 | March 2007 | April 2007 | May 2007 | July 2007 | August 2007 | September 2007 | October 2007 | November 2007 | January 2008 | June 2008 | July 2008 | August 2008 | September 2008 | October 2008 | November 2008 | December 2008 | February 2009 | March 2009 | April 2009 | May 2009 | June 2009 | July 2009 | August 2009 | September 2009 | November 2009 | December 2009 | January 2010 | February 2010 | March 2010 | May 2010 | July 2010 | September 2010 |