ویرگول
 دمی وقف، کمی صبر ... غمی هست


[ خانه | پست الکترونيک | ATOM | RSS ]

Wednesday, March 21, 2007

عرش
تا زیر پای صدف ­های ته دریا رفته، فتیله ­ی شمعی که دوست­ش دارم! شب­، روشن­ش می­کنم، آتش برآب می­خوابد؛ به دریا می­زنم، غرق می­شوم، زیر نور شمعِ شب ایستاده­ ام کف آرام­ترین اقیانوس. حالا غرقه ­تر از من نیست، و من به غرق ­شدن می ­بالم، عمق اقیانوس ­ام و همه دنیا زیر پای من ­است! بالا، فقط آب است و آسمان و نور. بلندترین قله ­ها به پای صدف­ های زیرپای­م - کنار فتیله ­ی شمعی که دوست­ش دارم- هم نمی­رسد. خیال­م از همه عقاب­ها بلندپروازتر است، ستاره­ ست که زیر قدم ­هام ریخته، هفت ­آسمان سر به پای دل­م می ­ساید؛ این­جا که من­ ام، عرضه ي احساس من است. بگو بادبان ­ها راست سینه سپر کنند در برابر باد؛ بگو ماه، راه را نشان­ دهد؛ خورشید، همه مسیر را نور بریزد؛ ستاره­ ها دست ­به ­دست هم،صف بکشند دوسمت جاده؛ بگو فرشته ­ها فرش کنند همه راه را، به شمع­دانی­ ها بگو گل کنند، شمشادها شانه­ به ­شانه بایستند، یاس ­ها همه کهکشان را عطر بپاشند. آرام به نسیم بگو، مسافر داری! دل­م سفر می­خواهد

Labels:


[ 21:41 ] [ ]

October 2006 | November 2006 | December 2006 | January 2007 | March 2007 | April 2007 | May 2007 | July 2007 | August 2007 | September 2007 | October 2007 | November 2007 | January 2008 | June 2008 | July 2008 | August 2008 | September 2008 | October 2008 | November 2008 | December 2008 | February 2009 | March 2009 | April 2009 | May 2009 | June 2009 | July 2009 | August 2009 | September 2009 | November 2009 | December 2009 | January 2010 | February 2010 | March 2010 | May 2010 | July 2010 | September 2010 |