ویرگول
 دمی وقف، کمی صبر ... غمی هست


[ خانه | پست الکترونيک | ATOM | RSS ]

Thursday, July 24, 2008

واللّیل - 3 / مرداد
قسم به شب آنگاه که آرام گیرد*
قسم به شب آنگاه که من با ياد تو آرام میگیرم. آنگاه که از سیاهِ شب دلم روشن میشود و از سکوتش به فریاد میرسم. قسم به شب آنگاه که ماه نگاهم میکند وستاره ها توی گوش هم از زمين میگویند. قسم به شب آنگاه که من با تمام دلم تو را میخواهم. قسم به شب آنگاه که آسمان برای شنیدن حرفهایم به زمین میرسد و زمان از حرکت می ایستد. قسم به شب وقتی از فرط شوق برایم چون لحظه ای کوتاه میگذرد. قسم به شب، اما نه هر شبی. قسم فقط به شب هایی که مرا از خودم میرانی و من خود را به تو میرسانم. قسم به شب آنگاه که آرام آرام صدایم میزنی. قسم به شب آنگاه که بوی سحر مشامم را تلخ میآزارد. آنگاه که تمام میشود و تمام میشوم... صبح میشود.
الیس الصبح بقریب؟ ...

Labels:


[ 17:10 ] [ ]

October 2006 | November 2006 | December 2006 | January 2007 | March 2007 | April 2007 | May 2007 | July 2007 | August 2007 | September 2007 | October 2007 | November 2007 | January 2008 | June 2008 | July 2008 | August 2008 | September 2008 | October 2008 | November 2008 | December 2008 | February 2009 | March 2009 | April 2009 | May 2009 | June 2009 | July 2009 | August 2009 | September 2009 | November 2009 | December 2009 | January 2010 | February 2010 | March 2010 | May 2010 | July 2010 | September 2010 |