ویرگول
 دمی وقف، کمی صبر ... غمی هست


[ خانه | پست الکترونيک | ATOM | RSS ]

Thursday, August 28, 2008

باران - 7 شهریور
دم صبح از آن باران­های کوتاهی بارید که به تو انگار واجب می­شود به احترام قطره­ قطره­ اش تمام ­قد بایستی کنار پنجره، با یک­دست پرده را کنار نگه­داری و دست دیگر روی سینه­ ات بنشیند که هم هم ­آوایی ضربان تمام تن­ت را با باران ببینی و هم مودب ایستاده باشی. از آن باران­های کوتاهی که میرداماد با تمام هوس ­انگیزی ­اش برای قدم ­زدن، زیادی طولانی­ است. یک­جایی را می­خواهد شبیه از ابتدای باهنر تا دوراهی یاسر، یا شاید اگر قدم­هات را کمی تندتر برداری، تمام طول آصف هم بد نباشد. از آن باران­های کوتاهی که فقط آن­قدر به تو فرصت می­دهد که بگردی ببینی جای چه­ کسی کنارت خالی­ست و همین­که فهمیدی، بند می­آید و تو می­مانی و تمام چیزهایی که باران برای­ت و به ­یادت آورده و گذاشته رفته. از آن باران­های کوتاهی که تو را می­برد لابه­لای تمام "کوتاه"­های زندگی­ت. از هم­آن­ هایی که مانده ­ام پائیز را چطور اینجا از پشت پنجره می­شود به زمستان رساند. از آن باران­های کوتاهی که مگر چندتا بیست ­و­چهارمین شهریور نم­ناکِ دیگر توی زندگی­م هست؟ از همان باران­هایی که حیفِ این­ ضرب­ آهنگ ناب دانه ­های ریز باران نیست؟
پ.ن: این نامجو که انتهای "تلخی نکند شیرین ذقن­م.." همه ­ی بساط ساز و آواز خودش و ذهن و دل من و دنیای همه را به­ هم می آمیزد..

Labels:


[ 15:08 ] [ ]

October 2006 | November 2006 | December 2006 | January 2007 | March 2007 | April 2007 | May 2007 | July 2007 | August 2007 | September 2007 | October 2007 | November 2007 | January 2008 | June 2008 | July 2008 | August 2008 | September 2008 | October 2008 | November 2008 | December 2008 | February 2009 | March 2009 | April 2009 | May 2009 | June 2009 | July 2009 | August 2009 | September 2009 | November 2009 | December 2009 | January 2010 | February 2010 | March 2010 | May 2010 | July 2010 | September 2010 |