تولد - 25 مهر
امشب ماه از آن ماه های بزرگ و زرد و نزدیک است که فقط باید روبرویش ایستاد و خیره نگاهش کرد و پلک هم نزد و به این فکر کرد که اگر این ماه نبود، شب ها چه می کردم من؟ صاف توی چشم کی زل میزدم؟.. تو هم زل میزنی صاف؟ نگاهش که می کنیم، یعنی این تهِ نگاه مان روی ماه به هم میرسد؟ گمان نکنم، ماه هم بزرگ است، مثل همین زمین خودمان، گیرم که ده ها بار کوچکتر، باز هم بزرگ است، ته ِ نگاه ما مگر همه ش چقدر میشود روی ماه ِ به این بزرگی؟ روی ماه به این قشنگی.. پ.ن: فردا دو ساله میشوم اینجا، گمانم شصت بندی نوشته باشم. میکند بعبارت ماهی دو بند و نیم! دوستش دارم. عادت کرده ام به صفحه ای که نمیدانم چه رنگی ست. پ.ن2: صبح، یک حرفهای دیگری اینجا بود، شاید باز نوشتم شان. معذرت از دو دوستی که کامنت گذاشته بودند.