ویرگول
 دمی وقف، کمی صبر ... غمی هست


[ خانه | پست الکترونيک | ATOM | RSS ]

Tuesday, September 01, 2009

آوخ! هنوز زخمي ام و رنج ميبرم* - 10 شهريور

من گوشم بدهكار اين حرفها نيست. گوش من از تمام حرف هاي دنيا طلبكار است. يك روز با كلمه كلمه ي حرف هاي جهان طلبم را صاف ميكنم. ناشنيده ها را به صف ميكنم. كلمه هايي كه بايد با همين گوش هام ميشنيدم و از من دريغ شدند. كلمه هايي كه حقش بود موج موج، به پرده ي گوش من برسند و رد شوند اما نشدند. همه را به صف ميكنم. كاري به كارشان ندارم. فقط يكي يكي بلند شوند بشنوم شان. همين. حالا زمزمه باشند يا فرياد. ناله يا نجوا. جمله باشند يا يك هجا حتي. فرقي نميكند. گيرم دير شده باشد آن روز براي شنيدن، گيرم دور شده باشم از حال و هواي شنيدن شان. عيبي ندارد. همه را كه شنيدم، ميروم سراغ حرف هايي كه نبايد، و شنيدم. كلمه هايي كه حق من نبودند. كه سزاوار شنيدن شان نبودم. حالا تهمت بوده يا شك. فرياد بوده يا زمزمه اي كه آزار ميدهد. فرقي نميكند. حرف هايي كه بي اجازه فوج فوج به گوشم رسيده اند و رد شده اند. حرف هايي كه زخم كرده اند از همان لاله و پرده ي صماخ گوش را بگير تا خود ذهن و دل و تمام يادهاي مانده در ذهنم. تمام زخم هايم را مرهم ميگذارم. دير نشده. آنقدر عميق بوده اند كه خوب نشده باشند هنوز.

*: عنوان، مصرع آغازين غزلي ست از نجمه زارع

Labels:


[ 23:29 ] [ ]

October 2006 | November 2006 | December 2006 | January 2007 | March 2007 | April 2007 | May 2007 | July 2007 | August 2007 | September 2007 | October 2007 | November 2007 | January 2008 | June 2008 | July 2008 | August 2008 | September 2008 | October 2008 | November 2008 | December 2008 | February 2009 | March 2009 | April 2009 | May 2009 | June 2009 | July 2009 | August 2009 | September 2009 | November 2009 | December 2009 | January 2010 | February 2010 | March 2010 | May 2010 | July 2010 | September 2010 |